خدای من

وقتی خــــــــدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

خدای من

وقتی خــــــــدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

چشم هایی که خدا را نبیند دو گودال مخوف است که بر صورت انسان دهن باز کرده است.

وقتی خــــــــدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

زمانی که افکار ناامید کننده در حال درهم کوبیدن شماست لبخندی بزنید و خــــــدا را بخاطر زنده بودنتان شکــــــــــــــــر کنید.

آسمان چشـــــــــم های آبی خداست نگران همیشه ی من و تو......

پیام های کوتاه
بایگانی

اندوه بی پایان

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
در روز عاشورا چون سیدالشهدا (ع) برای وداع آخر به سوی خیام اهل حرم آمدند سکینه (س) به خواهر سه ساله ی خود گفت:« بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود و کشته شود.»
آن دختر کوچک جلو آمد و دامن امام مظلوم را گرفت و عرض کرد: ای پدر مرا دریاب که تشنه ام.
آن حضرت نگاهی به صورت او کرد و گریست و فرمود: صبر کن ای نور دیده خداوند وکیل من است و تو را آب خواهد داد.
آنگاه آن حضرت برخاست تا به سوی میدان برود...باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت:
 یا ابَةِ اینَ تَمضی عَنّا ؟
 پدر جان ما را کجا میگذاری و می روی؟
آن حضرت بار دیگر این طفل خردسال را در آغوش گرفتند و آرام کردند و سپس با دلی پر خــون از او او جدا شدند. (ستاره درخشان شام:200)

و این دختر سه ساله پس از چندین ماه که مدام در کنار پدر خود بوده و تا چشم باز کرده پدر و برادر و عم و عموزاده و برادرزاده در کنار خود دیده است ناگهان چشم گشوده و اطراف خود را تهی از اینان میابد؛ و چه سخت است مفارقت برای کسی که به پدر و حضور او انس دارد؛ پدری که هم پدر است و هم ولی الله و هم اباعبدالله (ع)؛ و دارای لقب دیگری کـه تحقّق و تعیّن آن در گرو وفای به عهدی است که او با خدای متعال بسـته است: خدای متعال مشتری او بوده و او نیز هرچه را داشته تقدیم او کرده است:
 انَّ الله اشتَری مِنَ المُومِنینَ وَ اموالَهُم بِانَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الله فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلُونَ وَعداً عَلَیهِ حَقًّا فی التَّوراةِ وَ الاِنجیلِ وَ وَ القُرآنِ وَ مَن اَوفی بِعهدِهِ مِـنَ اللهِ فَاســتَبشِرُوا بِیَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِـهِ وَ ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ
حقیقت ایت است که خدای متعال مال و جان مومنین را از آنان به بهای بهشت خریده است آنان در راه خدا می جنگند پس می کشند و کشته می شوند؛ این وعده قطعی خدای است و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و چه کسی از خدای به عهد خود با وفاتر است؟ پـس (ای مومنان) به این واگذاری خود (به خدای متعال) شاد باشید که این (معامله) همان رستگاری و موفقیّت بزرگ است.(توبه:111)
ا
این دردانه سه ساله  نیز با قافله سالاری عمه ی خود عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) راهی اسارت می شود.
او نیز از فروشندگان دار و ندار خود به خدای متعال است؛ خدای متعال از مشتریان او نیز هست.
او دختر آن کسی است که در شأنش آمده است :
فَهُم... قُدرَةُ الرَّبَّ وَ مَشیَّته.
پس آنان (ائمه "ع")...قدرت پروردگار خود و مشیّت او می باشند.(بحارالانوار25: 174)
این دخت سه ساله که همه وجودش محبّ پدر بود در طول مسیر تا شــام او را ندیده بود لـذا بهانه ی پدر را می گرفت.
در شب پنجم ماه صفر، در خرابه ی شام، این نازدانه پدر را در خواب دید. وقتی از خواب بیدار شد بهانه ی او را گرفت و شروع به زاری کرد به حدّی که همه شروع به گریه کردند، عقده ی دلشان باز شده، حزنشان تازه شد.
بر روی خویش سیلی زدند و موهای خود را پریشان کردند.
یزید روبه ندیم خود پرسید: چه خبر است؟ او جواب داد: غلامی خبر آورد که دختری از اباعبدالله (ع) بهانه پدر را می گیرد. یزید ملعون گفت: سر پدرش را در تشت نهاده و برای او ببرید.
سر مطهّر را در تشتی نهاده و برآن دستمالی کشیده و آوردند و در برابر آن نازدانه نهادند. او پوشش را از رئی آن برداشت و گفت: این سر کیست؟
گفتند: سر مطهّر پدر توست.
آن نازدانه سر را از تشت برداشته و در آغوش خویش قرار داده و می گفت:
 ای  پدر! چه کسی تو را به خونت آغشته کرده است؟
 ای پدر! چه کسی رگ حلقوم تو را بریده است؟
 ای پدر! کیست که در سن کم مرا یتیم کرده است؟
 ای پدر! کیست برای یتیم (کفالت) تا بزرگ شود؟
 ای پدر! کیست پشتیبان زنان حسرت کش؟
 ای پدر! کیست تسلی بخش دیدگان گریان؟
 ای پدر! چه کسی بعد از توست؟ وای از غـریبی!
 ای پدر! کاش من فدای تو می شدم!
 ای پدر! ای کاش من قبل از این روز نابینا بودم!
 ای پـدر! ای کاش من می مردم و محاسن تو را آغشته به خون نمی دیدم!
آنگاه آن نازدانه، دهان خود را بر دهان شریف امام (ع) نهاد و گریه ی سختی کرد.
آن رأس شریف دخترش را صدا کرد: بیا به سوی من، بیا به سوی من، من منتظرت هستم.
او از حال رفت و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده است...(برگرفته از سحاب رحمت:768 و ای کاش با تو بون:125)

  • یه دوست

نظرات  (۲)

  • علیرضا هوشمند جانباز و خادم ایثارگران
  • طرح ختم آیه 54 سوره مائده و قرائت زیارت عاشورا به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج
  • عــ ـاکـ ـف ...
  • آه از تک تک این لحظه ها ..... !
    آه ..... !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">