چه شد که مسلمانان قاتل امام خود شدند؟
جا دادرد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان-از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان، قاری شان و اجامر و اوباششان- در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟!
از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست.
اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا محبت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزید ها بر سر کار می آیند و بنی امیّه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد! آری! وقتی خواص طرفدار حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیّت می دهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیّت پیدا می کند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جانشان را به خطر نمی اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین بن علی "علیه اسلان" -با آن وضع- آغاز می شود. حکومت به بنی امیّه و شاخهی "مروان" و بعد به بنی عبّاس . آخرش هم به سلسله ی سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می رسد.
- ۹۴/۰۷/۳۰