خودم به این نتیجه ها رسیدم...
-زمانی که خدارا باخود احساس کنی آنگاه در هنگام تنهایی برای وجود شیطان و ترس از گمراه شدن احساس ترس نمیکنی زیرا این را قلبا حس میکنی که در حقیقت تنها نیستی و خداوند همواره ودر همه حال در کنار توست وازتو مراقبت میکند.
-کسی که دیگران به او امیدوار باشند وبا وجود او احساس شادی ورضایت کنند واو را دوست بدارند خداوند نیز او را دوست دارد واین یعنی خوشبختی رضایت خدا و بنده ی خدا از تو یعنی خوشبختی پس خوشبخت زندگی کن.
-اگه خواستی کاری رو انجام بدی با این آگاهی که تو از انجام اون کار منع شدی با خودت فکرکن که یه دوربین همیشه ودر همه ی حالت ها از تو فیلم میگیره وبالاخره یه روز تو رو پیش همه رسوا میکنه و اون دوربین فرشته های روی شونه ی تو هستن و تمام چیزایی که موقع انجام اون کار اطرافت بودن کدر حقیقت خدا اونا روقرار داده که تو حواستو بیشتر جمع کنی.
-اگه گناهی کردی و از ته قلبت پشیمون شدی و شرمنده بودی برو یه جایی که تنها باشی با خدا و هیچ کس نتونه مزاحم حرفات با خدا بشه شروع کن با خدا حرف بزن با زبون ساده اونجوری که با یه دوست صمیمی حرف میزنی...ازش معذرت خواهی کن ...به همه ی گناهایی که کردی اعتراف کن میگن خدا بنده ای رو که به گناهاش اعتراف کنه (پیش خود خدا نه بنده ی خدا) نوازش میکنه بعدش به خدای مهربون قول بده که دیگه گناه نمیکنی انوقته که حضور خدا وکمک هاشو در نزدیکی خودت احساس میکنی.
- ۹۴/۰۸/۱۹